هر پرسشی آغاز تندباد است. هر علامت سؤالی تیر است. تیری رهاشده و شجاعانه که سر دیگری را هدف گرفته است. تیری که باید همراه با خیانت هویداکردن اسرار به پرسشگر بازگردد و چه زیباست که ظرف گفتگویت با پاسخش
غافلگیرت کند و از این زیباتر برای هر دو نفر و برای خواننده آنکه خودش هم از پاسخش غافلگیر نشود. بدینسان گفتگو آفرینش است. گفتگو بیش از هر چیز سفر است؛ دیداری از ذهن و قلم و روح و زندگی و طبع دیگری و چهبسا حتی پنهانکردنیهایش و ناخودآگاهش. جورچینی رنگی از شهرها و استعدادها و طبعهای گوناگون که نیویورک را به لندن متصل میکند، شاعر را به رماننویس به متفکر، درونگرا را به برونگرا، آغاز را به انجام یا به پلی که انجام میرساند. مصاحبهکننده این کتاب (جمانه حداد) میگوید: افزون بر اصل « گفتگوی فرهنگی شرق و غرب»، این گفتگوها هدف اصلی دیگری دارد که «خودخواهانه»تر از ایدۀ برقراری ارتباط است و آن همانا شور و شوق شخصی به این نویسندگان و کنجکاویام دربارۀ آنان و تمایلم به شناخت بیشتر آنها است. گفتگو رابطۀ انسانی است؛ پس از آن تلاش و غریزه است؛ گفتگو افزودن است؛ گفتگو آداب و رسوم و حتی گاهی شکار هم هست؛ گفتگو گوشسپردن و به ویژه یادگرفتن است. درسهایی که غنایمی گاه ارزشمند و گاه کمارزش از آنها کسب میکنیم. نویسندۀ این کتاب میگوید: در پی نفوذ به ذهن و زندگی نویسندگان و در پی ورود به خانهها یا دفاترشان، توانستم جزئیاتی اساسی دربارۀ آنها کشف کنم که برخی را تعریف کردهام و ناگفتنیها را در خاطرم نگه داشتهام، منبعی برای لذت و خوشی. از "پل استر" یاد گرفتم چگونه ممکن است نویسندگی هویت کسی شود؟ از "اومبرتو اکو" شیفتگی به دانش و گستردگی افق دید را آموختم؛ از "هانتکه" فضایل کنارکشیدن از زندگی عمومی، از "ژوزه ساراماگو" قاعدۀ مقدس نشستن پشت میز کار، از "ایو بونفوا" فروتنی و سادگی و مهربانی، از "آنتونیو تابوکی" ایمان خیرهسرانه به تصادف، از "ندیم" گرمای حس انسانی، از "مانوئل باثکث" عشق اپیکوری به زندگی، از "ریتا داو" معنای خودسازی قدمبهقدم و از طاهر ابن جلون شفافیت و ریاضت. بدینسان گفتگو گذر لطیف روح به روح است. در نهایت گفتگو صنعت است؛ وقتی مینشینی تا بنویسی، داستان گفتگو را مینویسی که هر گفتگویی خطر و سفر و داستان خود را دارد. مرحلۀ پایان کار و آغاز نوشتن، مرحلۀ رفتن به آشپزخانه است و اهمیت این از مراحل سابق کمتر نیست. فهرست مطالب این کتاب اینگونه است: از باب مقدمه؛ اومبرتو اکو (ایتالیا): متن از نویسنده باهوشتر است؛ ژوزه ساراماگو (پرتغال): الهام شرط نویسندگی نیست؛ ایو بونفوا (فرانسه): شعر روایتی رؤیاگون است؛ پل استر (ایالات متحده): همیشه خود را مبتدی میدانم؛ پیتر هانتکه (اتریش): من شاه شاهانم؛ آنتونیو تاباکی (ایتالیا): کار من دزدی است؛ طاهر بن جلون (مراکش): ادبیات از دل تندباد در میآید؛ مانوئل باثکث مونتالبان (اسپانیا)